بی خبری

سلام

دارم دیوونه میشم .حوصله هیچ کاری رو ندارم حتی درس خوندن.دلم واسه اون احساسات تنگ شده.از این بهروز خوشک و بی احساس بدم میاد.خدایا چی میشد دوباره برگردم به اون روزهای خوب.فقط به امید همسرم دارم زندگی میکنم

                             تا بعد

ازدواج

سلام

اومدم یه خبر خوش بدم چی؟

خوب معلومه ازدواج آره چهارشنبه بعد از ظهر عقد کردیم اولش خیلی سخت بود فکر کردن به یکی دیگه ولی توی این چند روز بهتر شدم.خانمم لنگه خودم با فرق یه کم احسساسات مردونه زنونه

امیدوارم به همین زودی ها عشقمم بره سره زندگیش مطمئنم توی یه مدت کوتاه به نبودن من عادت میکنه.خدایا عشقمو خوشبخت کن

خوشحالی

سلام

امروز صبح که از خواب بیدار شدم دوست نداشتم بیام دانشکده چون فقط یه کلاس داشتم حالا کی حالشو داره بیاد این همه راهو بلند شدم اومدم حالا چی شد استاد نیومد خانومشو فرستاده بود با یه بغل برگه که کوییز بگیره خلاصه حالم گرفته شد.

زودی پریدم توی اینترنت که از حال و احوال یه نفر با خبر بشم با دیدن نوشته هاش کلی انرژی گرفتم آخه برگشته به همون حال و هوایی که قبلا داشت همون شور و نشاط نمی دونید دارم از خوشحالی پر در میارم

تا بعد.....