دغدغه و اضطراب

امروز بعد دو روز تب و لرز تونستم اونم با تاکسی بیام دانشگاه

جاتون خالی نمدونید چه بارونی گرفته بود همون چند لحظه ای که زیر بارون بودم خیس شدم

از همه جالبتر اینکه یادم رفته بود که امروز چه روزییه ؟حتما شما میگید خوب چه روزییه؟خوب معلومه امروز همون روزی است که ۲ماه پیش با نهایت ذوق و اشتیاق یه حامی پیدا یه همنفس یه شریک و خیلی چیزای دیگه ولی امروز همشو از دست دادم

من لایق اون نبودم .نتونستم توی این مدت چیزی براش جز ناراحتی و غصه به یادگار بذارم امیدوارم که منو ببخشه چون خودم اینقدر گناهکارم که دیگه جوابگو بودن این مسئله پیشکشه

 

نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا 1387/01/27 ساعت 16:21

عادت دارم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد