به نام تنها پناه آشفتگان دیار سرنوشت

به نام تنها پناه آشفتگان دیار سرنوشت
تقدیم به تمامی
آنانی که هنوز هم تکه ای ازآسمان در چشمانشان
جرعه ای ازدریا در دستانشان
وتجسمی زیبا ازخاطره ی ایثار گل سرخ
در معبود ارغوانی دل هایشان به یادگار مانده است.
نخستین چکه ناودان بلند یک احساس را
در قالب کلامی از جنس تنفس با غنچه های معصوم یاس
به روی حجم سپید یک برگه میریزم
وآنرا با لهجه ی همه ی پروانه صفت های این گیتی بی انتها
به آستان نیلوفری تمامی دل های زلال هدیه می کنم.
در پناه خالق نیلوفرها مهربان وشکیبا بمانید

دوست دارم

دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده
 
 
 
 کهنه فروش داد میزنه چراغ شکسته میخریم….. کفشای پاره میخریم …. اسباب کهنه میخریم ….. بی اختیار دادزدم : کهنه فروش قلب شکسته میخری
 
 
 
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی
غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی

 
 
 
 
دو نفر که همدیگر را خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی توانستند از هم جدا باشند، با خواندن یک جمله معروف از هم جدا می شوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و هر کدام در انتظار
دیگری همدیگر را نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی و به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم
مال تو نبوده
 
 
 
 »زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند
 
 
 
اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.
 
 
 
تمام لحظه های دنیا واسه زمانیه که اصلآ انتظارشو نداری و هیچ لذتی بالا تر از دوست داشتن نیست پس حالا که انتظارشو نداری دوست دارم
 
 
 
 
فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست
 
 
 
 
اگه خدا تا لب پرتگاه بردت بدون یا از پشت گرفتتت .. یا همون لحظه پرواز رو یادت می ده
 
 
 
هرگز حسرتی در هیچ کجای دنیا این چنین یکجا جمع نمی شود که در همین سه واژه کوتاه : او دوستم ندارد ...
 
 
تو در من آن تب گرمی که آبم میکند کم کم, نگاهت نیز چون مستی خرابم میکند کم کم, منم آن کهنه دیواری به جا از قلعه های سنگ که باد و آفتاب آخر خرابم میکند کم کم
 
 
بلوتوث قلبت رو روشن کن
می خوام تمام وجودمو برات سند کنم
.
.
.
.
ها ها ها
ویروس داشت
الان می میری ....!
 
 
 
به سلطان حقیقت ها فراموشت نخوام کرد
تو تنها شعله ای هستی که خاموشت نخواهم کرد
 
 
 
 
گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم.
منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم.
ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم.
تا نفس باقیست
اینجا انتظارت می کشم.....
 
 
وقتی کسی رادوست داری، گفتن آسان تراست، شنیدن آسان تراست، بازی کردن آسان تراست، کارکردن آسان تراست. ووقتی که کسی تورا دوست دارد، خندیدن آسان تراست. واگر تنهای تنها باشی، به مرگ فکرکردن ازهمه چیزآسان تراست