حالات و زمان خواب

 
چون طعام بر مغز اثر می گذارد و خواب، فعلی از افعال مغز است، پس خوردن طعام بر مغز اثر می گذارد؛ هر چه غذا زود هضم تر باشد، اندام ها و مغز و روح در هنگام خواب آرامش می یابند. چنین خوابی خوابِ طبیعی گویند، ولی اگر غذا زیاد و سنگین باشد اندام ها و مغز آرامش ندارد، و این خواب را غیرطبیعی گویند. حضرت دانیال (ع) گوید: «خواب در اصل دو چیز است، یکی آگاه کند بیننده را از حقیقت حال و دیگر آگاه کند از سرانجام کارها؛ و این ها بر چهار قسم است: 1- خواب امر کننده. 2- خواب بازدارنده. 3- خواب پند دهنده. 4- خواب بشارت دهنده.
رسول خدا (ص) فرماید: «خواب بر سه قسم است؛ یک قسم از خدای تعالی است بشارت مومنان را در زندگانی. قسم دوم وسوسه شیطان است که انسان را اندوهگین گرداند. و قسم سوم خواب های آشفته و مختلف.
حضرت امام جعفر صادق فرماید: «خواب بر سه قسم است؛ اول خواب محکم، دوم: خواب متشابه و سوم احکام و اضغاث. خواب اضغاث و احلام را چهار گروه از مردم بینند: اول: کسانی که طبعشان به فساد رفته باشد. دوم: مستان. سوم: کسانی که طعام غلیظ خورده باشند و چهارم: کودکان نابالغ. ابراهیم کرمانی گوید: خواب بر سه قسم است: اول: بشارت بوَد از خدای عزّ و جل. دوم: آن بوَد که دیو وسوسه کند مردم را و سوم: آن بوَد که مردم با نفس خویش سخنی گویند که از هوس، آن را در خواب بینند.» اما آن خواب که راست است، فرشته ای از فرشتگان مقرّب و او از لوح محفوظ، آن را به انسان نماید، برای بشارت به چیزی که مردم کرده باشند، یا خواهند کرد، یا برای ترساندن از گناهی که کرده یا خواهند کرد، تا بنده پناه بَرد به خدای عزوجل تا شر آن خواب از وی رفع شود و خیر آن زود به او رسد. اگر کسی خوابی بیند و فراموش کند، باید توبه کند، که فراموش کردن خواب معصیت است.
جابرمغربی گوید:خواب بر دو قسم است؛ یک قسم خواب راست و یک قسم خواب دروغ. خواب راست بر سه وجه است؛ اول: بیشیر، که خدای تعالی فرشته ای را موکل کرده است، تا آن چه خواهد گذشت بر سر فرزند آدم از نیک و بد به او بنمایاند و آن فرشته «ملک الرّویا» خوانند و چون کسی را بشارت باید رسید، اندر کارهای دنیا و آخرت از پند دادن مسلمانان و حجّت گرفتن از کافران، در روز قیامت به آن ها می نمایاند. دوم: تحذیر، که پروردگار همان فرشته را توفیق دهد تا بنده را از آن چیزها که وی را از اطاعت حق دور خواهند کرد و به معصیت نزدیک، برحذر دارد. سوم: الهام، که خداوند همان فرشته را گوید تا به بندگان بنمایاند که اطاعت باید کردن و نیکویی باید نمودن. از حج و نماز شب و صدقه دادن و دوری از گناهان و معاصی باید کردن و توبه باید نمودن. و خواب دروغ بر سه قسم است: اول همت بود، یعنی کسی در بیداری چیزی می اندیشد و در خواب هما اندیشه را می بیند و این خواب را، اصلی نباشد. دوم علت بود، که از بسیاریِ رنج و درد اعضا حاصل می شود، یا مثلا کسی در خواب بیند که در برف و یخ و سرما گرفتار شده و چون بیدار گردد، جامه از وی دور شده باشد و آن سرما سببش برهنگی بود، یا به عکس مثلا بیند درگرمابه و یا در زیر آفتاب داغ است و چون بیدار شود، جامه بر خود پیچیده بیند، یا مثلا بیند در جایی بول همی کرد و چون بیدار شود بول بر وی چیره گشته باشد. سوم خواب دیوان است، یعنی خوابهای آشفته.
محمدبن سیرین گوید: از عجایب خواب یکی آن است که کسی در خواب خیر و راحتی بیند، یا شرّ و آفتی و به عینه آن خیر و شر به او رسد، یا ممکن است به فرزند و یا برادرش برسد. چنانکه کسی در خواب دید ابوجهل مسلمان شد و آن خواب به فرزند ابوجهل رسید. برای دیدن خوابهای نیکو و پسندیده، باید با طهارت و بر پهلوی راست خوابید و به هنگام خواب خدای تعالی را یاد کرد و طعام بسیار نخورد، زیرا بر مغز اثر می گذارد و سبب دیدن خوایهای آشفته می گردد، و هم نباید گرسنه بود. روایت است از سلمان (ع): مردی اعرابی خدمت پیامبر (ص) رسید و عرض کرد: «یا رسول الله، دوش چنین خوابی دیدم». و خوابی آشفته آغاز کرد. رسول خدا (ص) فرمود: «دیشب چه خورده بودی» عرض کرد: «خرمای پخته و بسیار خورده بودم، و نیز مانده بود.» رسول خدا (ص) فرمود: «این خواب را تعبیر نیست و درست نباشد.»
حضرت امام جعفر صادق(ع) فرماید: «بسیار خواب ها است که بیننده را صعب و سهمگین نماید و تاویلش به خلاف این بود، چنانکه غم و اندوه و ترس و بیم درخواب، شادی و خرمی و امن و راحت بود و گریختن از بیم پادشاهان، دلیل که صاحب خواب، در امان و زنهار حق تعلی بود.»
اندر درستی خواب ها ابراهیم کرمانی گوید: خواب مسلمان بهتر و راست تر است، از کافر و خواب دانا از جاهل و خواب صالح از فاسق و خواب پیر از جوان و خواب جوان از کودک. حکایت کرده اند: روزی مردی از محمدبن سیرین سوال کرد: «به خواب دیدم که بانگ نماز می گفتم.» محمدبن سیرین گفت: «حج کنی» و همان وقت مردی دیگر پیش او آمد و گفت: «بانگ نماز می گفتم». محمدبن سیرین گفت: «تو را به دزدی متهم کنند.» شاگردان گفتند: «یا استاد، اندر یک ساعت یکی را تعبیر به حج کردی و دیگری را متهم به دزدی، در صورتی که هر دو خواب یکی بود.» گفت:‌«زیرا اندرون یکی خیر دیدم و بر آن دیگری سیمای بد دیدم.»

 

زمانِ خواب

 
حضرت امام جعفر صادق (ع) فرماید: «خوابی را که به روز بیند، حکم و تاویل آن در چند روز می شود و خوابی را که درشب بیند، تاویل آن شش ماه تا یک سال و شاید تا بیست سال، چنانکه خواب یوسف (ع) بعد از بیست سال تعبیر شد و باشد تا چهل سال. چنانکه خواب پیامبر (ص) در کشتن امام حسین (ع). جابرمغربی گوید: خواب شب قوی تر از خواب روز بود و خوابی که اول شب و نیمه شب بیند، درست نباشد و بهتر درست تر خوابها، آن است که هنگام سحرگاه بیند، به وقت صبح، یا بعد از صبح
محمدبن سیرین گوید: خواب اول شب، تاویلش به چهل سال تمام گردد و خواب نیمه شب به پنج سال و خواب سحرگاه به ده روز ظاهر گردد. و هرچه خواب به روز نزدیکتر باشد تاثیرش زودتر و درست تر بود. حضرت امام جعفر صادق فرماید: اگر کسی به نیتی بخوابد و بخواهد که نیک و بد آن نیت را بداند، اگر درخواب، گوسفند یا بره یا اسب و مانند این ها بیند، جمله نیک بود و علامت آن بود که مراد او حاصل گردد. و اگر در خواب، مار و کژدم و سگ و موش بیند، بد بود. و اگر دید دری بسته از بهر وی گشاده گردید، و یا طعام شیرین یافت و از آن بخورد، دلیل که مراد وی حاصل شود. و نیز تعبیر خواب ها در اوقات مختلف گوناگون است. مثلا اگر کسی در شب خواب بیند که بر فیل نشسته، دلیل که شغل بزرگ یابد، ولی اگر این خواب را در روز بیند، دلیل کند که زن را طلاق دهد. و در فصول مختلف هم، تعابیر گوناگون است. گویند: مردی به محمدبن سیرین گفت: «به خواب دیدم که هفتاد برگ از درختی شمرده به من دادند.» محمدبن سیرین گفت: «هفتاد چوب بر تو زنند.» در همان هفته، هفتاد چوب او را زدند. و وقتی دیگر آن مرد همین خواب را دید، محمدبن سیرین گفت: «در این سال، هفتاد هزار درم به تو رسد.» مرد گفت: «همین خواب را پارسال دیدم، گفتی هفتاد چوب بر تو زنند، و حالا این گونه تعبیر می کنی؟ گفت: «آن هنگام وقت حزان بود، درخت ها خشک بودند و برگهای درخت فرو ریخته، و حالا بهار است و درختان روی به اقبال دارند. و حکم همین است.» پس در آن سال، هفتار هزار درم سیم، مرد را حاصل گردید. حابرمغربی گوید: درست ترین خواب ها وقت شکفتن درختان و وقت رسیدن میوه ها بود.

نقش سزارین در ایجاد آلرژی

 

انسان امروز صرفنظر از اینکه حکمتی بزرگ در طبیعت و شیوه ها و الگو های طبیعی وجود دارد . شیوه های طبیعی زندگی خود را یکی پس از دیگری به فراموشی سپرده و یا سعی درایجاد روش های تازه تر در زندگی اش دارد.
پیشرفت علم و تکنولوژی دست انسان را در تغیبیر این شیوه ها باز گذاشته و هر چند ممکن است موارد انگشت شماری مزیت های ظاهری وجود داشته باشد اما قابل مقایسه با حکمت الهی موجود در پدیده های طبیعی نیست . به عنوان مثال یکی از این شیوه های شایع بخصوص در کشور خودمان، سزارین به جای زایمان طبیعی است. به غیر از موارد تجویز شده توسط پزشک متخصص بهترین شیوه زایمان، همان زایمان طبیعی است. علاوه بر تمامی حسن هایی که این روش دارد در زمینه مقاومت در برابر بعضی از بیماریها به دلیل تاثیرات عاطفی بدو تولد و تاثیر بر شیر دهی نیز بی تاثیر نیست .
از آنجا که سزارین مانع ایجاد ارتباط عاطفی نوزاد در بدو تولد با مادر است و روند شیردهی را مختل می کند، از این رو نوزادان سزارینی بیشتر در معرض خطر ابتلا به آلرژی هستند به نظر متخصصان، شیرمادر حاوی مواد مغذی است که بدن نوزاد را در مقابل عوامل آلرژی زا مقاوم می کند از این رو در صورتی که به هر دلیلی نوزاد از شیر مادر محروم شود، بیشتر در خطر ابتلا به بیماری هایی همچون آلرژی قرار می گیرند. عمل سزارین یکی از موانع شیردهی مادر در بدو تولد نوزاد می باشد . در زایمان طبیعی امکان شیردهی نوزاد در دو ساعت اولیه بدو تولد که به ساعت طلایی موسوم است فراهم می شود، زیرا اختلالی در ایجاد ارتباط عاطفی بین مادر و نوزاد به وجود نیامده به این ترتیب روند شیردهی سیرطبیعی خود را طی می کند و در آینده نیز مادر در شیردهی نوزاد با مشکلی روبرو نخواهد شد. اما در عمل سزارین به دلیل ایجاد وقفه در ارتباط مادر و نوزاد در دو ساعت طلایی بدو تولد، شیردهی صورت نمی گیرد. از این رو نوزادان حاصل از عمل سزارین به دلیل برخوردار نبودن از شیردهی طبیعی بیشتر در خطر ابتلا به آلرژی هستند.

بخشش و بهداشت روانی

 
این یک حقیقت آشکار است که ما در دنیایی از تخطی ، تنفر و دشمنی که ما را از هر طرف احاطه کرده است زندگی می کنیم . ملتی که در جنگ با ملت دیگر است ، جنایتی که در خیابانها اتفاق می افتد ، تخطی و ستمکاری در خانواده ها . هیچکس نیست که از این فضای ترس و اضطراب بوجود آمده با این شرایط بدور باشد . بخشش ممکن است برای آنهایی که مورد ستمکاری و جنایت و تخطی قرار گرفته اند مفید باشد و نقشی با ارزش در صلح و آشتی و هماهنگی بین مردم داشته باشد . ( ان رایت ونورث ۱۹۹۸ )
 
در نتیجه بخشش ، دردها و ‌آزار ظلم کاهش می یابد و به این دردها اجازه داده نمی شود که بطور مداوم به شخص آسیب برساند. بخشش، قصد از تغییر قلبی است که آثار موفقیت آن، تلاش فعالی است برای جایگزینی تفکرات بد با خوب ، تلخی و عصبانیت با مهربانی ، بخشش چیرگی بر احساسات منفی مانند عصبانت ، تنفر ، میل تلافی است و جایگزین کردن آنها با احساسات مثبت  مانند دلسوزی ، خیرخواهی  و حتی عشق است .
ان رایت و همکارانش معتقدند که قربانیها برای بخشیدن شخص آزار دهنده چهار مرحله را طی می کنند تا آنها را ببخشند .
 مرحله اول ( کشف ) Uncovering phase
 قربانی از درد عاطفی که در نتیجه رنجش ایجاد می شود آگاه شده و در خود نیاز به تلافی و غیرعادلانه بودن رنجش را احساس می کند .
 ۱ - آزمایش دفاعهای روانی : این مرحله در ارتباط با انکار می باشد . یعنی بیشتر مردم نمی توانند بپذیرند که عمیقاً مورد تجاورز قرار گرفته اند .
 ۲ - مواجه شدن باعصبانیت : مرحله ای که عصبانیت ایجاد نمی شود بلکه آزاد می شود  و موقع مقابله یک مقدار کمی کاهش می یابد . شخص بی عدالتی نسبت به خود را می پذیرد و واکنش احساس منفی به مانند عصانیت ، حتی تنفر نسبت به خیانتکار متجاورز ، ... را نمایان می سازد .
 
 ۳ - قبول شرمندگی در زمان مناسب آن : وقتی که بخشنده دقیقاً بی عدالتی را می بیند و می پذیرد . این یک علامتی از عزت نفس است . گاهی احساس شرمندگی ، گناه یا تحقیر عمومی می کند . 
۴ - آگاهی از سرمایه گذاری روانی : وقتی شخص مورد ظلم قرار گرفته سعی می کند راه حلی برای درد خود پیدا کند . او هیجانات زیادی را به شرایط اضافه می کند که می تواند تخلیه منفی انرژی باشد .  
۵ - آگاهی از مرور ذهنی در مورد ظلمی که به او شده است :  شخص از اینکه آن واقعه را بطور متداول مرور میکند ، آگاه است .  
۶ - وقتی فرد خودش را با متخلف مقایسه می کند بینش و آگاهی برای او ایجاد می شود  : شخص ممکن است حالت تأسف را با شرایط راحتی متجاوز مقایسه کند .  
۷ -  فرد از این آگاه می شود که ممکن است بر خلاف خواست خودش بطور دائم تغییراتی در او پیدا شود :  یعنی ظلم ممکن است تغییرات منفی و دائمی در شخص ایجاد کند .
 ۸ - بینشی که احتمال می دهد دیدگاه « عادلانه بودن دنیا را » تغییر بدهد :
 
این درک ممکن است شخص را به نتیجه ای برساند که زندگی بیش از اندازه غیرمنصفانه است .  
مرحله دوم ( مرحله تصمیم گیری)
 قربانی به منظور ترک تفکر تلافی جویانه تصمیم به بخشش متخلف می گیرد . 
۹ - تغییر در عقیده و تبدیل به بینش جدید ؛ زیرا  راهبردهای قدیمی دیگر در حل مسائل مؤثر نیستند : درک اینکه اشتغالهای قبلی که با تجاوز و متجاوز یا ظالم و مظلوم داشته بر خلاف سلامتی است .
 ۱۰ - میل به انتخاب بخشش : شخص ایده بخشش را قبول می کند .
 ۱۱ - تعهد به بخشش فرد آسیب رساننده : نهایتاً متعهد به بخشش شخصی می شود که باعث چنین دردی شده . 
 مرحله سوم ( مرحله عملی ) Work phase
 قربانی درگیر مراحل بخشش ظالم ، ‌جنایتکار و متجاوز می شود .
  این مرحله نیاز دارد که قربانی داستان خیانتکار را بطور شناختی طرح کند . به منظور اینکه به طور احساسی متجاوز را شناسایی کند و بطور اخلاقی متعهد شود که درد خود را از آزاری که در نتیجه رنجش متخلف احساس کرده به او بازگرداند .
 ۱۲- چهارچوب بندی مجدد : در تصمیم به بخشش ، شخص آسیب دیده ، ایده تلافی جویانه را کنار می گذارد . اگر چه هنوز کاملاً تصمیم به بخشش نگرفته است . شخص درگیر رفرمینک Reframing است . یعنی سعی در فهم داستان شخص متخلف را دارد .
 ۱۳ - همدلی نسبت به ظالم یا متخلف : اغلب این بینش بالا با مشخصه های عاطفی ظالم همراه می شود .
 ۱۴ - آگاهی از مهربانی که آن همراه با ظلم می شود : میل به شریک شدن در رنجی که آزارگر یا ظالم می کشد . همدلی و مهربانی ممکن است به عنوان هدیه برای متخلف یا ظالم به نظر بیاید .
 ۱۵ - قبول و تحمل درد :
 عامل اصلی در بخشش ، قبول و تحمل درد است و مربوط به این می شود که شخص نمی خواهد درد از آسیب را به آزار دهنده و دیگران منتقل کند . در این مرحله مانند واحد قبل شکل کیفیت هدیه مانند بخشش نمایان می شود که بفهمد یک عمل اخلاقی را انجام می دهد .
 مرحله چهارم ( مرحله نتیجه ) Deepening phase
 ۱۶ - یافتن معنی برای خود و دیگران در رنج و مراحل بخشش :
 فردبه منافع شخصی خود متوجه می شود . یعنی شخص آسیب دیده معنی عمیقی از ظلم و مراحل بخشش را در می یابد .
 ۱۷- درک اینکه نیاز به دیگران دارد ( بخشش در گذشته از طرف دیگران برای خودش ) :
 
شخص درک می کند که خودش کامل نیست . خودش را به یاد می آورد که لازم بوده  از طرف دیگران مورد بخشش قرار بگیرد . شاید بخشنده از مهربانی فردی که قبلاً او را بخشیده قدردانی کند  که حالا می تواند براحتی برای دیگران نیز تعمیم داده شود .
 ۱۸  - درک اینکه شخص تنها نیست : شخص به این آگاهی می رسد هر چند که خودش آزار دیده و اذیت می کشد ولی فرد آزار رساننده نیز بخاطر رفتاری که انجام داده ناراحت است .
 ۱۹ - درک اینکه شخص هدف جدیدی در زندگی در نتیجه این ظلم داشته باشد :
 یک احساس جدید از هدف یا جهت گیری در زندگی ایجاد بشود .
 ۲۰ - آگاهی از عواطف منفی و شاید افزایش عواطف مثبت : اگر آگاهی از درون و رهایی از این عواطف نسبت به متخلف آشکار شود سرانجام این فرایندها او را به بهبود سلامتی روانی هدایت می کند و اینجاست که معمای بخشش آشکار می شود . وقتی ما هدیه مهربانی و دلسوزی را به دیگران می دهیم  خودمان التیام پیدا می کنیم .
 فرید من در تز دکترای خود چنین نوشته که بیشتر مردم نیاز دارند درباره بخشش آموزش و یادگیری داشته باشند تا بتوانند همدیگر را ببخشند .
 دسموند عقیده دارد که بدون بخشش در ما تنفر ایجاد می شود . تنفری که تبدیل به خصومت و عصبانیت می شود و تنفر سلامتی را بتدریج از بین می برد . بخشش یک نیاز حیاتی و مطلق برای ادامه حیات بشریت است .
 بسیاری از تحقیقات نشان می دهد که بخشش بطور مستقیم بر هیجان عصبانیت بوسیله کاهش شدت آن در قلب و فکر اثرمی گذارد و همچنین هر وقت بخشش نسبت به یک نارضایتی یا تجربه آسیب زای زندگی کسی بطور موفقیت آمیز بکار برده شود ، مقداری از عصبانیت آن رنجش را از بین می برد . هر چه شدت رنجش هیجانی بیشتر باشد وقت بیشتری نیاز دارد تا عصبانیت موجب شده را حل یا کنترل کند .
 همچنین ان رایت معتقد است که مهمترین فواید روانی حاصل از نتیجه بخشش ، کاهش عصبانیت و تنفر ، افزایش احساس عشق و پیشرفت در کنترل عصبانیت و ظرفیت پذیری برای اعتماد ، آزاد شدن از کنترل افراد و حوادث گذشته ، بهبود الگوی خواب ،‌اعتماد به نفس زیاد در روابط ، پیشرفت در کارایی و حل پیامدهای جسمانی و بیماریهایی که بوسیله تنفر بوجود می آید ، است .
 محدودیت بخشش :
 فیتزگیبانز معتقد است که با توجه به تجربه کلینیکی من ، بخشش نمی تواند یک راه حل واحد برای همه دردهای احساسی که از وقایع آسیب زای زندگی منتج شده  باشد . بلکه می تواند کمک کند تا مقداری از درجه غم حاصل از آسیبهای احساس را کاهش بدهد ولی  بنظر نمی آید که ناامیدی و یأس و درد عمیقی که از خیانت بوسیله تعدادی از مردم تجربه شده را التیام ببخشد . همچنین بخشش نمی تواند بطور مستقیم عصبانیت یک شخص را که حاصل از ضعف شخصیت او است مانند نادسیسم ، بزرگ منشی ، بی قراری ، فقدان ارزشهای اخلاقی ، اداره کند . هر چند که آن یک وسیله درمانی قدرتمند است ولی به تنهایی نمی تواند راه حل کاملی برای تنفر شدید ، خصومت شدید و کینه شدید باشد .
 متأسفانه بخشش همیشه نمی تواند نتیجه ای حتی به شکل حالت خنثی نسبت به متجاوز را ایجاد کند ،  مخصوصاً وقتی که متجاوز میل به تغییر رفتار خودش را نشان نمی دهد . مثل این که در روابط زناشوئی وقتی که یک کسی عصبانیتهای حل نشده با والدین خود را متوجه همسر خود می کند و یا اشتیاقی برای تغییر رفتار خودشیفتگی خود ندارد ، همین کافی است که قربانی ، دیگر تحمل رنجش را نمی کند و دیگر نمی تواند پذیرای آسیب باشد